داروگ

قاصد روزان ابری، داروگ! کی میرسد باران؟!

داروگ

قاصد روزان ابری، داروگ! کی میرسد باران؟!

یک داستان نیمه تمام

پنجشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۰۸ ق.ظ
یک داستان کودک بود, نصفه خواندم, ببری ک درقفس بود و میدانست حداکثر چهار قدم میتواند بردارد و انتظار داشت قدم چهارم با سر بخورد ب میله های قفس... یکروز یادشان میرود درقفس را ببندند, قدم چهارم ک سرش نمیخورد ب قفس داستان برای من تمام میشود... احتمالا ببر طعم ازادی را چشیده باشد اما از خودم میپرسم ک اگر دوباره برگردانده شود ب قفس چهارقدمی اش تاب می اورد؟! دیوانه میشود... کسیکه بفهمد دنیا فراتر از انچیزیست ک برایش ساخته اند و طعمش راهم چشیده باشد, در دنیای کوچک قبلی نمیماند حتی اگر درقفس بودن, زجر شکار کردن و ترس گرسنگی نداشته باشد...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۱۸
میم. طرار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی