دوستای جدید یا قدیمی
دارم تموم شدنشو حس میکنم
حس ی دختر طغیانگر بهم دس داده :)
حس میکنم دارم ب همه میگم بای بای... حس میکنم وقتی بهشون میگم سلام حالت چطوره درواقع دارم میگم بای بای...
دختر افسرده درونم داره میگ اگ نشد چی؟! بهش میگم ب درک مهم الانه ک حس میکنم دارم با همه چی خدافظی میکنم, قشنگه ک حس میکنم دیگ ب هیشکی وابستگی ندارم, میتونم راحت از همه تقاضا کنم چیزایی ک میخامو چون حس میکنم دفعه های اخره و لازم نیس ازشون شرمنده باشم یا خجالت بکشم, خدایا بذا واقعا همه چی تموم شه... خواهش میکنم...
دختر شاد درونم داره واسه اینده برنامه میریزه, واسه ریزترین کارا, واسه نوع حرف زدن, برای چی خندیدن, چرا ناراحت بودن, داره واسه اتفاقای خوب و ناگوار برنامه میریزه و هرچند ی بار داد میزنه گوربابای همه چی... گوربابای زندگی... و از ته دلش میخنده, انگار ک تازه از ی کابوس وحشتناک طولانی بلند شده ولی دختر افسرده هنوز نخوابیده بعلاوه بهم وابسته شدیم, همو خیلی دوس داریم, دوستای قدیمی...
پ ن: میخام برم ادمای خوبو, اونایی ک واقعن خوبنو پیدا کنم بذارمشون تو اکواریوم تا دنیا بهشون دس نزنه و اونا همیشع خوب بمونن و من همش عاشقشون شم