داروگ

قاصد روزان ابری، داروگ! کی میرسد باران؟!

داروگ

قاصد روزان ابری، داروگ! کی میرسد باران؟!

۱۶ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

من خودم میدونم ب کمک و روانشناس احتیاج دارم... همینکارو میکنم... من اهل خدافظی نیسم, بخوام برم از ی وبلاگ دیگ ننویسم نمیگم فقط بیخیالش میشم... اما ب شما وابسته شدم, ب متناتون بیشتر... دیگ اینجا نمینویسم ۱۵۱ امین پستمه... این چن ماه ک اینجا نوشتم ماهای سختی بود... مرسی ک خوندین... بی توقع... بدون انتظار پست شاخ یا چی... فقط منتظرم این چن روز تموم شه تا برم پیش روانشناس... برام دعا کنین روزای خوب بیاد سراغم... برام دعا کنین بزرگ شم, زود دل نبندم ب همه... زرنگ شم... حسود نباشم, احمق نباشم... واقعا دوستون دارم, وافعا... حتی اونایی ک خیلی کم باهم حرف زدیم و حتی اونایی ک اصن خرف نزدیم و فقط متنای همو خوندیم:)  بای بای:)

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۶ ، ۱۹:۵۱
میم. طرار

خیلی زیاد ناراحتم...

خیلی زیاد...

بیخیال باشه؟! بیخیال اصن مهم نیس, اصن مهم نیس, اصن مهم نیس, اصن مهم نیس, فقط خودت مهمی باشه؟! اداهای دخترونتو بذا کنار و قوی باش... دختر نباش, الان دختر نباش, خواهش میکنم... الان مردونه بریز تو خودت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۶ ، ۱۸:۰۰
میم. طرار

خستم, افسردم, بهم ریخته

اما هی میگم نه بابا یکم دیگ تحمل کن فقط یکم

همش ضعف دارم, سرم درد میکنه ولی هی میگم تموم میشه... حل میشه...

میترسم تموم نشه... میترسم شب بمونه... بمونه تا همیشه...


پ ن: چن تا پست پایین ک عنوانش باشه رانندگی یا شوهر کردن زیرش بحث شده, تمایل داشتین شرکت کنین:) یا لاقل بخونین... اونروزا ک وبلاگ مینوشتم وقتی خیلی بچه تر بودم خیلی پستام فرهنگی سیاسی بود... الان همش شده ناله و احساسات... نمیدونم چرا انقدررررر ب شدت عوض شدم... ولی مطمعنن همیشه دوس داشتم پستام چالشی باشه... دوس دارم با خوندنش همراهیم کنین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۶ ، ۱۳:۳۴
میم. طرار

دارم تموم شدنشو حس میکنم 

حس ی دختر طغیانگر بهم دس داده :)

حس میکنم دارم ب همه میگم بای بای... حس میکنم وقتی بهشون میگم سلام حالت چطوره درواقع دارم میگم بای بای...

دختر افسرده درونم داره میگ اگ نشد چی؟! بهش میگم ب درک مهم الانه ک حس میکنم دارم با همه چی خدافظی میکنم, قشنگه ک حس میکنم دیگ ب هیشکی وابستگی ندارم, میتونم راحت از همه تقاضا کنم چیزایی ک میخامو چون حس میکنم دفعه های اخره و لازم نیس ازشون شرمنده باشم یا خجالت بکشم, خدایا بذا واقعا همه چی تموم شه... خواهش میکنم... 

دختر شاد درونم داره واسه اینده برنامه میریزه, واسه ریزترین کارا, واسه نوع حرف زدن, برای چی خندیدن, چرا ناراحت بودن, داره واسه اتفاقای خوب و ناگوار برنامه میریزه و هرچند ی بار داد میزنه گوربابای همه چی... گوربابای زندگی... و از ته دلش میخنده, انگار ک تازه از ی کابوس وحشتناک طولانی بلند شده ولی دختر افسرده هنوز نخوابیده بعلاوه بهم وابسته شدیم, همو خیلی دوس داریم, دوستای قدیمی...


پ ن: میخام برم ادمای خوبو, اونایی ک واقعن خوبنو پیدا کنم بذارمشون تو اکواریوم تا دنیا بهشون دس نزنه و اونا همیشع خوب بمونن و من همش عاشقشون شم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۶ ، ۱۳:۰۵
میم. طرار

روانی بودم, ب چن تا دوستام پیام دادم ک بریم پیاده روی یا بریم والیبال ب یکیم گفتم باهام بیاد استخر هیشکودوم نشد, نه ک اونا نخوان واقعا نمیتونستن... راسش حتی از اونا نخواستم ک باهام جایی بیان, وقتی گفتن میخان بیان پیشم راسش اصلا حوصلشونو نداشتم, حوصله اینک ادا باشن برا ادب و شعور زیادشون... تو دلم گفتم کاش منصرف شن ولی اونا اومدن با کیک و برف شادی و هدیه تولد... تولد من ی ماه و یخورده پیش بود, اونا تهران زندگی میکنن نشده ک بیان... وقتی دیدمشون ب خودم گفتم هی تو چرا انقد بیشعوری؟! این مشکل اونا نبود, مشکل اینم نبود ک من الان تا حد بالایی افسردم, کیه ک دلش نخواد دوستای قدیمشو بعد از مدت ها ببینه؟! جز معدود ادمایی ک وقتی بشینی پیششون میتونی از مساعل فمنیستی و کتاب و مقاله حرف بزنی...من از دوست داشته شدن زیادیه ک  میترسم, واقعا میترسم, ازش فراریم, من میدونم اونا چقدر منو دوس دارن و چون از دوست داشته شدن فراریم, از اونا فرار میکنم... چون وقتی یکی داره محبت امیز باهام رفتار میکنه نمیتونم جواب محبتاشو بدم... چون من بیشعورم و ی بیشعور لیاقت اینو نداره ک دوست داشته بشه... حتی ی تشکر درست حسابی ازشون نکردم اونطور ک دلم بخاد... چون تواناییشو ندارم, چون ی ادم بیشعور توانایی تشکر کردن نداره... چیزی ک امشب یاد گرفتم اینه... خودتو محدود نکن ب ادمایی ک همیشه دورتن... شاید یکی ی جای یکم دورتر قراره امشب کنارت باشه... 

چیزی ک میخام ب شما بگم اینه شاید دورتون ادمای بیشعور باشن ک لیاقت دوست داشته شدن ندارن, ولی شما بهشون محبت کنید, خواهش میکنم:)


پ ن:تنها کادو تولد غیر پولی امسالم بود:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۶ ، ۲۲:۳۰
میم. طرار

هم خستم

هم خوب نیستم

هم احتیاج دارم داد و فریاد کنم

هم فک میکنم دلم میخاد همین امروز فردا خیلی شیک و مجلسی تموم کنم


پ ن:حالم از این وبلاگ بهم میخوره دیگ... نه دلم میاد ولش کنم نه دیگ دلم میخواد ادرسشو تو مرورگرم وارد کنم!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۶ ، ۱۸:۳۱
میم. طرار

حالم عالیه... محشرم... عاشق خودمم... دنیا قشنگه... من ادم خارق العاده ایم... من پر از شوق زتدگیم... اینجا همه چی اونطوریه ک باید... من ب خودم افتخار میکنم... من عاقلم... حالم عالیه... حالم عالیه... حالم عالیه... حالم عالیه

پ ن:حالم عالیه!
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۶ ، ۰۰:۵۱
میم. طرار

ببین ادما همیشه ی حفره خالی تو وجودشون دارن

ولی اینروزا این حفره هه بزرگتر شده, خیلی بزرگتر... 

دلم میخاد یکی بیاد, تو چشام نگاه کنه بگه دختر! کمتر خودتو سرزنش کن... متاسفانه فقط خودمم ک هستم و اینو ب خودم نمیگم... اولین چیزی ک ب بچه ها باید یاد داد اینه ک مهم نیس بقیه باهات مهربونن یا نه باید و باید و باید یادبگیری با خودت مهربون باشی...

این ارامش کجاست؟! 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۱۵:۱۰
میم. طرار

خدایا بهم قول بده کمکم کنی... بهم قول بده... من از اونام ک حسودن,  کوته فکرن, متعصبن ولی نشونش نمیدن... تو میدونی من اونقد ک نشون میدم خوب و قوی نیسم... پس کمکم کن... خواهش میکنم کمکم کن... من هیچکسو ندارم, هیچکسو نداشتم کسم باش... کمکم کن... خسته شدم, امیدم باش... نذر کردم بخاطر اینک سلامت از طوفان بگذرم تاجاییک بتونم نذارم هیچکس از اطرافیام ناراحت باشه, نذارم تو روزای سختش تنها باشه... ببین خدا اگ ب تفاهم برسیم من سعی میکنم جاییک زندگی میکنمو قشنگتر کنم, پر از عشق کنم درعوض توام کمکم کن, قبول؟! میخام بذارمت تو عمل انجام شده!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۶ ، ۲۱:۲۴
میم. طرار

اضطراب دارم, ب خودم میگم عادیه, قرص ضدتپش قلب میخورم, یکی ک خوردم میخام از خودم انتقام بگیرم دومی رم میخورم, بعد میخندم, چقد تو متوهمی دختر!!!!!!!!! کی بادوتا از اینا مرده ک تو دومیش باشی؟!  سومیشم میخورم... ب خودم میگم دلت میخاد ترحم برانگیز باشی, این کارا فقط ب این خاطر ک دلت میخاد بقیه دلشون برات بسوزه... وگرن خودتم میدونی اینا هیچ قرص خاصی نیسن... مامان بسته قرصارو ک میبینه میگ امروز چن تا خوردی؟! انقد اینارو میخوری معتادشون میشیا... ها افرین طرار جان! ب هدفت رسیدی... یکی بهت توجه کرد... شدی طرار ترحم برانگیز... حالم خوب میشه... دیگ نگران چیزی نیسم... نمیدونم قرصا موفق شدن اضطرابمو تموم کنن یا اینک یکی دلش برام سوخته حالمو خوب کرده؟! چقدر من برا اکثر ادما(۹۹ درصدشون) نقش بازی کردم!!!! از خودم میپرسم دلیل این زیاده رویم اینه ک خیلی اصطراب دارم یا دلم میخواد ی اسیبی ب خودم زده باشم یا اینک دلم میخواد وقتی بسته قرصا تموم شد یکی بیاد بگ وااای چ زود تمومش کردی...


بعد میگم بیخیال روانی جان! این فقط پروپرانولول بیسته انقد فاز برندار متوهم... شونصد بار خودمو متوهم صدا میزنم تا ب این مغز لش بفهمونم زیادی برا همه چیز فلسفه بافی نکنه... خیلی سادس من دارم ی دوره پر استرسو میگذرونم! تمام! همه همینکارو میکنم... کاش میشد ادم باهاش بمیره! خدایا از شدت توهمات دخترا ۱۸ سال بکاه... رو مخن!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۶ ، ۰۰:۳۵
میم. طرار