داروگ

قاصد روزان ابری، داروگ! کی میرسد باران؟!

داروگ

قاصد روزان ابری، داروگ! کی میرسد باران؟!

15. اندوه

سه شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۲۳ ب.ظ

چیزهایی ک امشب میخواهم بنویسم زیاد است نمیدانم تا اخر این متن همه اش یادم می ماند یانه...!

چن وقت پیش یادم نیست برای چه مامان داستان سربریدن بچه های مسلم را گفت ب ثانیه نکشیده صورتم خیس شد! برگشتم همه را نگاه کردم هیچکس اندوهگین ب نظر نمیرسید و من نگران این زیادی احساساتی شدنم هستم مثل امروز ک شازده کوچولو را برای هزارم بار خواندم و حسابی گریه کردم و یا دیگر تحمل گوش دادن ب اهنگ بوی عیدی فرهاد یا انه شرلی را ندارم چون حزن عمیقی درشان وجود دارد و روحم تاب نمیاورد این اندوه را...


چند وقتیست زیاد ب هنر فکر میکنم، اینک هنر برای امثال من هدف نیست و مسیر است، پناه است، درک شدن است، جنون است...


دارم فکر میکنم کی میشود بیخیال خودم شوم 

بیخیال بیخیال

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۲۴
میم. طرار

نظرات  (۱)

۲۴ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۵۰ مـــحـــدثـــه ...
بیخیال شدن از خود...یکی ازبدترین اتفاق هایی که می تونه توی زندگی هر آدمی رخ بده، به نظرم همین بیخیال شدن از خود هست.
پاسخ:
شاید نه اگ ادم همش خودشو ازار بده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی