62. بیکران زندگی
يكشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۶، ۰۱:۳۲ ق.ظ
ببین که چقدر زندگی من بهم گره خورده، اینک من یک انسان مزخرفم قسمت بد ماجرا نیست اینک نمیخاهم ادم خوبی باشم ناجورش کرده
ولی خب چ تفاوتی میکند؟! تو ک نمیخاهی در این بیکران زندگی مرا رها کنی مگر نه؟! بگو ک فراتر از تصورم خوبی... منرا فقط بعنوان بی پناه ترین افریدهات بپذیر... بعنوان یک مجنون ک نمیداند باید با زندگی اش چ کند... و اصلا لیاقت این انتخاب شدن را دارد؟! بگو ک اشتباه نکردی،
بیا مرا در اغوش بگیر بیا باهم گریه کنیم، برای من گریه کنیم، بگو این نسیم خنک اغوش توست ک برایمان فرستادی... بیا... بیا و دوستم داشته باش... بیا و بگو ک هنوز عاشقی... هنوزم عاشقی؟! بگو ک عاشق تاب نمی اورد ناارامی های معشوق را...
دهان شو و با من حرف بزن... بعد گوش شو ومرا بشنو... ک من خستهام، بی پناه، بیا و پناهم باش...
۹۶/۰۱/۲۷