داروگ

قاصد روزان ابری، داروگ! کی میرسد باران؟!

داروگ

قاصد روزان ابری، داروگ! کی میرسد باران؟!

۲ مطلب با موضوع «تجربیاتم:)» ثبت شده است

ب یکجایی رسیدم ک فهمیده ام ادم خودش است و خودش... تمام... این نه شعار است نه بابتش ناراحتم و نه ب خاطرش احساس تنهایی میکنم... راستش فهمیدن این موضوع عین بزرگ شدن است... اینک ادمهای خوب زیادند اما دراخر خود ادم است ک باید رنج بکشد... این حس اینروزهایم را عجیب دوست دارم, نه ک احساسات خوب یا لذتبخشی باشند...نه... احساساتیند ک بالاخره پذیرفتنشان را یاد گرفتم و قسمتی از من شده اند... 

پ ن:من ب غمگین ترین حالت ممکن شادم/ تو ب اشوب دلم ثانیه ای فکر نکن

التماس دعا:)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۲۶
میم. طرار

یک مدتیه عجیب حوصله دوستامو ندارم، دوستام ک هیچ دخترداییام ک باشون بزرگم شدم حتی... قبلنا پرپر میزدم باشون برم بیرون الان بگن بیا بریم صدجور بهونه الکی ک نمیتونم... 

من همیشه فکر میکردم باید با ی ادمی دوس باشم ک سطح فکریش یا درحد منه یا بیشتر، تو دوستی صداقت داره و اهل زرنگ بازی نیس و از همه مهمتر دنیارو از زاویه دید ی دیوونه مث من میبینه، اونوخته ک من از دوستی با این ادم خوشحال خواهم بود و خب هیشکودوم دوستام این ویژگیو ندارن

امروز داشتم با ی دوستام حرف میزدم...

اون راجع ب رابطش گف و مشکلات... بعد ک حرفاش تموم شد شرو کردم حرف زدن و راه حل دادن... اون گف چقد خوشحاله ک باهام حرف زده و کاش طرفشم ی رفیق مث من داش... خندیدم و گفتم اگ بخواد باهاش حرف میزنم..‌

غرض از این حرفا رسیدن ب این نتیجه کلی بود ک کمک کردن ب دیگران احساس مفید بودن میاره، احساس مفید بودن خوشحالی میاره و همینک ی نفر از بودنت خوشحاله عالیه، همین! مهم نیس ک زرنگ بازی درمیاره یا نه...

بیایم قبول کنیم هممون ب این احساس ارزشمند بودن احتیاج داریم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۲۰
میم. طرار